یه اصفهانی توی اتوبان با سرعت 180 کیلومتر در ساعت می رفته که پلیس با دوربینش شکارش می کند و ماشینش را متوقف      می کند. پلیس می آید کنار ماشین و می گوید:

"گواهینامه و کارت ماشین!" اصفهانی با لهجه غلیظی می*گوید:" من گواهینامه ندارم. این ماشینم مالی من نیست. کارتا ایناشم پیشی من نیست


من صاحَب ماشینا کشتم آ جنازشا انداختم تو صندق عقب. چاقوش هم صندلی عقب گذاشتم! حالاوَم داشتم میرفتم از مرز فرار کونم، شوما منا گرفتین." 

مامور پلیس که حسابی گیج شده بوده بیسیم می*زند به فرمانده*اش و عین قضیه را تعریف می*کند و درخواست کمک فوری می*کند

فرمانده اش هم میگوید که او کاری نکند تا خودش را برساند! فرمانده در اسرع وقت خودش را به محل می*رساند و به راننده اصفهانی می*گوید

آقا گواهینامه؟ اصفهانی گواهینامه اش را از توی جیبش در می*آورد و می*دهد به فرمانده. فرمانده می*گوید: کارت ماشین؟ اصفهانی کارت ماشین را که به نام خودش بوده از جیبش در می*آورد و می*دهد به فرمانده

فرمانده که روی صندلی عقب چاقویی نیافته، عصبانی دستور می*دهد راننده در صندوق عقب را باز کند. اصفهانی در را باز میکند و فرمانده می*بیند که صندوق هم خالی است

فرمانده که حسابی گیج شده بوده، به راننده اصفهانی می*گوید:" پس این مأمور ما چی میگه؟!" 

اصفهانی می*گوید: "چی میدونم والا جناب سرهنگ! حتماً الانم می*خواد بگد من داشتم ۱۸۰ تا سرعت می*رفتم؟"